هفت پوند \ Seven Pounds
کارگردان: گابریل موچینو. فیلمنامه: گرانت نیه پورته. موسیقی:
آنجلو میلی. مدیر فیلمبرداری: فیلیپ له سور. تدوین: هیوز وینبورن. طراح صحنه: جی.
مایکل ریوا. بازیگران: ویل اسمیت[بن تامس]، روزاریو داوسون[امیلی پوسا]، وودی
هارلسون[ازرا ترنر]، مایکل ایلی[برادر بن]، بری پپر[دن]، الپیدیا کاریلو[سارا
جنسون]، جو نونز[لری]، بیل اسمیتروویچ[جورج ریستوچیا]، تیم کلهر[استوارت گودمن]،
جینا هکت[دکتر برایر]، اندی میدلر[دکتر جورج]، جودیان الدر[هالی اپلگرن]، سارا جین
موریس[سوزان]. 118 دقیقه. محصول 2008 آمریکا. نامزد جایزه بهترین فیلمنامه از
مراسم ساتلایت.
تیم تامس، مهندس موفق هوافضا همسری زیبا و یک خانه ساحلی دوست
داشتنی دارد. شبی هنگام رانندگی به خاطر دیدن پیغام تلفنی که برایش ارسال شده،
کنترل اتومبیل را از دست داده و باعث وقوع تصادفی هولناک می شود. در این تصادف
همسرش به همراه شش نفر دیگر می میرند. تیم که زنده مانده، قادر به تحمل رنج این
گناه نیست و تصمیم به خودکشی می گیرد. اما قبل از این کار باید جان هفت نفر را
نجات دهد...
چرا باید دید؟
گابریله موچینو متولد 1967 در سینمای امروز ایتالیا نام شناخته
شده است. او از 1996 با ساختن سریال مکانی در آفتاب شروع به فیلمسازی کرد. اولین و
دومین فیلم های سینمایی اش کمدی های همین است! و برای همیشه در مغز من نام داشت.
فیلم دوم سر آغاز شهرت و موفقیت داخلی و خارجی موچینو بود. از سومین فیلمش آخرین
بوسه رگه هایی از درام و قصه های عاشقانه به آثارش راه یافت. این فیلم جایزه دیوید
دوناتللوی بهترین کارگردانی و جایزه تماشاگران جشنواره سندنس را برای وی به ارمغان
آورد و زمینه ساز شناخته شدنش در آمریکا شد. آخرین فیلمش مرا به یاد داشته باش،
عشق من با شرکت مونیکا بلوچی از فیلم های پر فروش سال 2004 ایتالیا شد. ویل اسمیت
بعد از دیدن دو فیلم آخر وی را به امریکا دعوت کرد و خواست تا او و پسرش را در جست
و جوی خوشبختی کارگردانی کند. نتیجه این کار، فروش باورنکردنی فیلم و رسیدن اسمیت
های پدر و پسر به مراسم اسکار و نامزدی در یکی از مهم ترین رشته ها بود.
در جستجوی خوشبختی درامی خانوادگی و به شدت عاطفی و فیلمی ساده
در ستایش از عشق و امید و حفاظت بود و فیلم فعلی درباره سعی در تصحیح خطاهاست.
مردی که با یک سهل انگاری باعث مرگ هفت انسان شده، می خواهد با مرگ خود و بخشیدن
هفت پوند از اعضای بدن خویش زندگی را به هفت انسان دیگر بازگرداند. اما در این میان
کار دیگری نیز می کند و آن انتخاب است. او بیکار نمی نشیند تا سازمان های انتقال
عضو، قسمت های بدنش را به هر که می خواهند تقدیم کند. او می خواهد اطمینان یابد
کسانی از هدایای او استفاده خواهند کرد که لیاقت زیستن را داشته باشند. آدم هایی
خوب که زنده ماندن شان به حال همنوع مفید است.
شاید چنین کاری به نظر افراطی بیاید، ولی سوژه ای ناب و کم نظیر
برای ساختن یک فیلم احساسی است تا هر کسی را وادار به تفکر درباره رفتار خویش کند.
راستی مگر همه ما اشتباه نمی کنیم؟ ولی چند نفر از ما به فکر جبران اشتباه های
خویش است و آن هم از راه درست؟ شاید روان پزشک ها تصمیم تیم را که بر اثر شوک بزرگ
روحی گرفته شده، کاری غلط بدانند و دور از عقل، اما تماشاگر با دیدن عمل او تلنگری
شدید دریافت می کند. یقیناً بسیاری از دیدن هفت پوند متاثر خواهند شد و حداقل کاری
که خواهند کرد پر نمودن فرم اهدای عضو بعد از خروج از سینماست که اگر چنین نیز شود
باید به سازندگان فیلم آفرین گفت. جدا از بازی فیلم می توانم به کارگردانی خوب
موچینو اشاره کنم که در شناخت دقایق احساسی کم نظیر ظاهر شده است. آقایان و خانم
ها، سینمای آمریکا صاحب فرانک کاپرای تازه ای شده است!
ژانر: درام